خط سوم
هشتم خرداد ماه ۱۳۸۶
گاهی
به ابر فکر می کنم
            گاهی به باران
گاهی
         به
                 آب
بیست و هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۸۶
هنوز
      احمقانه
            فکرمی کنی
فردا که شد
           روز دیگریست؟
شانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۶


شبانه های، لختی روی اوراقی مخملین آوار می شود.
قلم لرز دارد.
دل لرز دارد.
بوهایی حنایی رنگ دور گردنت لرز دارد.
شبانه هایی سرد از استین قلم سبز می شود. سبز از نگاه سیر شبانه به باد می رود.
گل را دوباره بنویس . خطم خوانا نیست.
سبز را دوباره بو کن. ساعت خواب نمانده است.
دل را دوباره بنویس. خطت خوانا نیست. خواب را دوباره ببین. ملافه کنار رفته است.
.
ستاره که افتاد،
جنازه های شبانه ی ما را توی خاک گلدان چال می کنی.