خط سوم
تو اين چن روز همش با مسافران اون هواپيما بودم , اينکه وقتی هواپيما شروع کرده به سقوط اونا چه حالی پيدا کردن و بعد که خورده به کوه , صداشو شنيدن ؟ يا فقط سکوت بوده و تاريکی و مرگ و سرما و زوزو باد , کاش کسی بود ميگفت اونا دم اخر چه حسی داشتن ؟ هر کدومشون به چی فکر ميکردن ؟و چی رو صدا ميزدن ؟ و بعد که همه چی تموم شده ....... همه چی تموم شده , اصلا چيزی بوده که تموم بشه؟! و بعد خبر , و چند تا تسليت و صلواتی که نثار خواهد شد خيلی تيره است , ولی اين مدلی از زندگيه , حتی اون لحظه ای که فکر می کنی داری پرواز می کنی ! . يه هو همه چی تموم ميشه , همه چی ميريزه به هم , و بعد تاريکيه .........





من دارم رسوب می کنم !