خط سوم
نمی دونم اين غم سنگين يهو از کجا پيدا ميشه می آد لونه ميکنه کنج دلم , همه جا رو ابر ميگيره , طوری که از توش نمی شه چيزی رو درست و حسابی ديد , اين ماشينا که دارن رد ميشن , همه شون اسلوموشن ميشن , و آدما و قيافه های غمبار , خسته و کلافه شون که می آد فيکس ميشه جلوی چشام. آقا دارين تشرِف می برين ممکنه قيافه تونو هم با خو دتون ببرين , من به يه کم آرامش احتياج دارم , و تصويرش رد نمی شه تا فيد بشه به صورت يکی ديگه و يکی ديگه و دستاشون که افتادن به دور تند , بی هدف و سيری ناپذير... همه دستا دنبال چيزی می گردند , ميشه لطفا يه کم آروم بشين , ميشه لطفا يه وجب گوشه دنج !! . می دونم همه تون برام متاسفين , اينجا همه برا هم متاسفاند , همه . دلم مي خواد از اين تصاوير خلاص بشم , می دونم تو می تونی کمکم کنی ! ولی تو نيستی ! تو هيچ وقت نيستی . اصلا هيچ تويی وجود نداره , و هيچ وقت وجود نخواهد داشت . " و اين ترنم موزون حزن تا به ابد ادامه خواهد داشت ..."