خط سوم
آقای ياکيده صدای خوشتان از ارتعاشات دلتان است, نه از ارتعاشات حنجره تان :

اين بار هم که
تاول پاهايم خشک شود
دوباره عاشقت می شوم
دوباره راه می افتم
دوباره
گم می شوم.
...
پای رفتنم
پای رفتنم را پيش تو گذاشته ام.
يادت هست
که نروم؟
حال
تورفتهای
با پای من؟
يا پای من رفته است
با تو؟
...
چه قدر دزديدن نگاه
از چشمان تو
لذت بخش است.
گويی
تيله ای
از چشمم به دلم می افتد.

بانو !
با مردی که تيله های
بسيار دارد
می آيی ؟

"کيکاووس ياکيده دوبلوره جوان و معروف تلوزيونه ( صدای کارگاه رکس حتما يادتونه) تازگي ها يه دفتر شعر ازشون چاپ شده اسمش هست : بانو وآخرين کولی سايه فروش. من که خيلی وقته شعر جديد خوب به گوشم نخورده بود"