خط سوم




می دانيد لابد زخمی را که مانده باشد روی دست و باد خورده باشد و خون های بيرون آمده از زخم دلمه شده باشد روی زخم , خشک , چرکين , که نشود دست زد , نشود پاک کرد ... وای از زخمی که روی قلب باشد , داخل قلب باشد و عفونت کند و عفونتش تمام بدنت راسست کند , و سستی اش بالا بيايد تا دست هايت را بلرزاند و دست هات بلرزد و بلرزد و نگاهت بلرزد , و اندامت زير زخم , زير بار زخم مچاله شود , زخم از اندامهات بزرگتر شود , بزرگتر شود , بزرگتر شود از اتاقت بزند بيرون و نگاه که کنی همه جا را زخم ببينی , خون های خشکيده , چسبيده به زندگی ات , خون های خشک شده , دلمه شده روی هم و نشسته باشی کنار زخم هات و زخم هات برايت لا لا يئ بخوانند , لا لا يی زخم ها آب از چشمانت جاری کندو چشمان مرطوبت را سنگين کند و توی خواب رويای زخم ها به دنبال خواب های پريشانت دست هات را بلرزاند ... توی خواب آب چشمانت سر بخورد تا روی زخم هات و شوری اشک هات زخم ها را بسوزاند , سوزش زخم ها اشک ها را بيشتر کند.... سوزش زخم ها تنها لذتی باشد که مانده باشد برايت , سوزش های خفيف , گاه بغايت دردناک از زخم های کهنه , زخم های جديد ... زخم های کهنه همانند عکس های سياه و سفيد قديمی , رنگ و رو رفته آويخته بر اندامت . زخم های نو ,که هنوز خون گرم و لزج از آن بيرون می آيد ... تو خوب فهميدی , به من دست نزن , به من دست نزن , زخم می شوی , ... به من نگاه نکن , نگاه نکن , چشمانت را ببند , زخم که ديدن ندارد , دستانم را ول کن , خوب فهميدی . دستانت خونی می شود , چرکين می شود , حالت بهم می خورد می دانم , به من دست نزن , به زخم هام دست نزن , زخم های نازنينم ...