خط سوم




" تا ابر تيره هست دلم وا نمی شود " نياز مند دست هات بودم و سوای اين چقدر مشتاق که تو اين را بفهمی، و سوای اين، فهميدنت را برايم بگويی و سوای اين ... آه ، اين روزها چقدر احساس نياز می کنم . عين بچه ها، ... عينه عين بچه ها .
نشسته ام چهار زانو، انگشت ها حلقه شده، به مراقبتی در پی نوری، انتظار چندانی نيست، همين که کاری بکنم و به خود گفته باشم که کاريست. " کجاست سمت حيات ؟ " کار عجيبی ست، به من نگو بيهوده اما، چگونه اين تنشها، فحش ها، حرفها، اين تکان های جورواجور را که در طول هفته ها و ماهها رسوب می کنند در وجودم، به ساعتی، دقيقه ای از خود دور کنم؟ ... رياضت می طلبد، يادت که هست؟ ... آرام می شوم، صداها هنوز نزديکند، ماشين ها ، چکش ها، فريادها، صداهای صنعتی... بايستی که دور شوند، اما نه به تلاشی! . می روم درون آب، صداها گم می شوند، زير آب سبکترم، فشار هم کمتر است، بايد اجازه داد آرامشی که لايق زير آب است پيدايش شود، جايی است شبيه کف دريا، يا کف يک رود بزرگ، بالای سرم سطح آب پيداست، نورها را روی خود بازی می دهد. فکرها آرام آرام می آيند. هر فکرحبابی است، رو به رويم ظاهر می شود ، از کف رود آرام چرخ می خورد و بالا می رود تا از سطح آب خارج شود وبعد فکری ديگر و حبابی ديگر.يک به يک نگاه می کنم، اولين فکر درست يادم نيست، کسی شبيه رئيس ادارات، پشت ميزی بزرگ، با کارتابل ها دعوا می کرد، حباب از سطح آب خارج می شود، چند فکر ديگر بود و بعد تو آمدی با ته لبخندی تلخ از پشت يک شيشه ی بخار گرفته، می خواستم چنگ بيندازم حباب را بگيرم ، اما ... بعد گلهای ريزی بودند، سفيد، زرد، صورتی با باد اندکی تکان می خوردند، سطح خاک پر از سنگ ريزه بود، گلها از لای سنگ ها تکان می خوردند ... هر چه قدر بيشتر به خود می رفتم ، فهمم از درک منشا حباب ها عاجز بود. کسی گفته بود ضمير نا خودآگاه. اسم چه اهميتی دارد؟ کجاست اين ناخودآگاه؟ ... خود آگاه که گم ميشود توی اين هياهو چه برسد به ناخودآگاه. راستی! اين حرفها خود حبابی بود، نگاه می کردم آرام بالا می رفت . نشسته بودم اينها را به نظاره ، به درکی از يک چگونگی. به کشقی از روند يک فرايند. فرايندی مدام، بی وقفه ، لاينقطع. که از کشف چگونگی اش شايد راهی باشد برای متوقف کردنش . متوقف نه حالا که تنها بشود افساری زد به اين اسب چموش که بی ملاحظه ی توان دلت ، توان روحت، توان جسمت حتی به هر کجا که دلش خواست می تازد ، می پرد و شيه می کشد. زياد شد ، بگذريم.