خط سوم


غريبه!
اين اتاق نيمه خالی، ديوارهای منحنی سبز رنگ، اين ميز، پايه های چوبی لجبازش، صندلی های خميری آب زده، آن قاب رنگ و رو رفته ی به دار آويخته، اين جسم های سرد و لغزنده ی چسبناک. آن کتاب کهنه ی دمخور ثانيه ی سالها حتی، هيچکدام، هيچ چيزی را از من،
در خود،
جای نداده است.