خط سوم




هرچه بشر به تكنيك ها ي بيشتري مجهز مي شود و هر چه ابزارهاي دستش قوي تر و مدرن تر مي شود تنها تر، تلخ تر و منزوي تر مي شود. بي ترديد، دنياي سايبر، ماهواره ، تلفن و پيام هاي كوتاه، هيچ كاري براي تنهايي انسان نكرده اند. و براي بشر هر چه پيش مي رود آن جداشدگي از اصل عميق تر و برگشت ناپذير تر مي نماياند. آن ارتباط هاي بكر و اصيل كه نشانش را فقط در كتابهاي كلاسيك مي يابيم جاي خود را به سرگرداني و حيراني داده است.
در گوشه اي از منظومه ي حيدر بابا، صحبت از رسمي قديمي است كه در شبهاي عيد بچه هاي ده به پشت بام خانه ها مي رفتند و شال گردن هاي بلند خود را از سوراخ وسط بامها به پائين آويزان مي كردند و بزرگترها عيدي بچه ها را به شالهاشان مي بستند و بچه ها آن را بالا مي كشيدند. تصورارتباط ها و رسومي اينچنين مو بر اندام آدم سيخ مي كند. در عصري كه به هر مناسبتي عبارتي كج و معوج و دستمالي شده را از هزار نفر مختلف به طريق Send to All دريافت مي كني و حالت از هرچه مناسبت و هر چه پيغام تبريك و تسليت است به هم مي خورد.بر خلاف تصور ظاهري، ابزارها چندان به كارمان نيامده است. شما وقتي حرفي براي گفتن نداشته باشي، خودكار بيك صد توماني با خودكار پاركر پنجاه هزار توماني هيچ تفاوتي برايت نخواهد داشت. آدمها پشت گوشي ها، پشت برنامه هاي پيام بردر حالي كه نود درصد حس هايشان را به بايگاني سپرده اند به دنبال حس هاي گم شده، عقده هاي خرد شده ، آرزوهاي بي تعبير وسرگشتگي هاي بي پايانشان مي گردند.





بطور اتفاقي ويدئوآرت كوتاهي از يك هنرمند ايتاليايي ديدم كه با طرحي بسيار ساده و اجرايي مينيمال به استقبال اين مضامين رفته بود . Luca Curci هنرمند ايتاليايي كه در اغلب كارهايش به تنهايي انسان مدرن مي پردازد، فيلم con.fusionرا در سال 2003 ساخته است . ابتدا تصوير تلفني را مي بينيم كه زنگ مي خورد و بارها روي اين تاكيد مي شود و بعد در نماهاي جداگانه اي دو دختر جوان را مي بينيم كه تلفني با همديگر حرف مي زنند. موسيقي روي تصاوير است و صداي آنها را نمي شنويم. مشتاقانه با همديگر حرف مي زنند، تصاوير صورتشان بيانگر آن است كه گاه خوشحال مي شوند، گاه غمگين و حين مكالمه حس هاي مختلفي پيدا مي كنند در اين ميان دوربين با سرعت آرامي از آنها فاصله مي گيرد تا لحظه اي كه قطع نماها به صورت آنها متوقف مي شود و در يك نماي كلي و تكان دهنده هر دو دختر را مي بينيم كه در دو سوي يك مبل راحتي نشسته اند و با گوشي هاي تلفني كه با يك سيم مستقيم به همديگر وصل هستند با هم صحبت مي كنند . آنها همديگر را نگاه نمي كنند . انگار حتي متوجه حضور همديگر نيستند يا نمي خواهند باشند. فقط از طريق گوشي تلفن با همديگر حرف مي زنند و حواسشان به مكالمه شان است. صحنه ميخكوب كننده است. اين بنوعي نشانگر عدم توانايي برقراري ارتباط هايي طبيعي در انسانهاي امروزي ست. آدم ها از رويارويي با همديگر گريزانند، تحمل خيره شدن به چشم هاي همديگر را ندارند، ترجيح مي دهند حرفهاشان را پشت تلفن بيان كنند. چه! اينگونه مي توانند خود واقعي شان را، دروغ هاشان را و حقيقت هاشان را براحتي پنهان كنند و براي بيان هر آنچه از گفتنش ناتوانند جرات بيابند. در نماهاي بعدي به تدريج دختر ها از كادر تصوير محو مي شوند و تنها چيزي كه باقي مي ماند كفش هاشان و گوشي ها هستند اينجا جايي است كه ارتباط و وسيله ي ارتباطي به عنوان نيازي غير قابل انكار براي روح بشر نشان داده مي شود با اين تفاوت كه گويا امروزه اين ارتباط و اين نياز بكلي مستقل از مخاطب و طرف صحبت شده است. گويي براي آن دختران جوان اهميتي نداشته است كه آنسوي گوشي هاشان چه كسي نشسته باشد و به حرفهاشان دل سپرده باشد. آنها تنها نيازمند حرف زدن بوده اند.
Luca Curci فيلم هاي كوتاه زيبايي دارد از آن جمله impossible love كه ذكر جداگانه اي مي طلبد.