خط سوم


● نیمه شبی تاریک پیاده با سرعت از عرض اتوبانی رد می شوم. تلاش دلخراش آسفالت و چرخ ماشین و صدای ممتد میرایی، جایی میان دلشورگی و ناامنی و اضطراب لانه می کند.

● یادتون هست قبل از جام جهانی تحرکاتی تو اتحادیه اروپا بود که به خاطر مسائل سیاسی ایران رو از جام جهانی محروم کنند. اون موقع از مرکز رسمی و غیر رسمی کشور چقدر عنوان شد که فوتبال صرفا یک ورزش است و نبایستی آلوده ی مسائل غیر ورزشی شود که موضع فیفا هم بالاخره تائیدی شد برا ین واقعیت و آن بحث ها خوابید. حالا خودمان وسط بازی فینال در محکومیتفلان کشور و مظلومیت بهمان قوم بیانیه صادر می کنیم. فکر کنم پاش می افتاد بین دو نیمه از خود کفایی گندم و لزوم جیره بندی بنزین و نماز اول وقت و انرژی هسته ای و صادرات پسته هم می گفتند. بیچاره گزارشگر که مجبور بود اون جملات سفارشی رو لابلای هنرنمایی زیدان به خوردمون بده.

● خیلی سال پیش وقتی ویدئو تازه پا گرفته بود، یه آقای فیلمی برام فیلم کرایه می اورد- یاد فیلمهای بتامکس هم به خیر- به ترکی می گفت:" اتدی ایستیسن؟ یا کت شلواری؟" یعنی اسب سواری شو می خوای یا کت شلواری؟!. نه اسم فیلمارو می دونست نه کارگردانها و نه هنرپیشه هاشو. فقط یه تقسیم بندی ژانری اینجوری داشت. منظورش از اسب سواری فیلمهای وسترن بود. کت شلواری هم می گفتی یه فیلم گانگستری می داد.

● هاج واج می مانم. هیچ فکرش را نکرده بودم. به آهستگی سرم را تکان می دهم تا بتوانم به کمک شکاف کوچکی که به وجود امده میدان دیدم را وسیع تر کنم. آنچه از همه سو می بینم تاییدی است بر حیرت اولیه ام . به نظرم می اید در مقابل تصویر خودم قرار گرفته ام که بیست یا سی بار تکرار شده است.
سراسر سالن در واقع پر است از ادمهای نابینا، به احتمال نابیناهای قلابی : مردان جوانی به سن وسال من با لباسهای گوناگون ...
جن – آلن رب گریه یه

● تو خواهی بوی گل خواهی شرار سنگ باش اینجا / ز خود رفتن رهی دارد که نتوان کرد مسدودش.
بیدل