خط سوم
هفدهم آبان ماه ۱۳۸۵


اینجا ... انسوی پیاده رو. آسفالت می ریزند. هوا سرد است. از اسفالت بخار بلند می شود، پیاده رو شبیه ایستگاه قطار شده است. از میان بخار و اسفالت دستی بالا می اید. درست مثل دستی که از شیشه قطار برای خداحافظی بالا امده است. درست مثل رویش لجوجانه ی سبزه های هرز لابه لای کاشی های سیمانی ...
اینجا،
خیابانِ دود، اسفالت، بخار و دستهاست.
شبی،
مرا به آنسوی خیابان
مهمان می کنی؟