خط سوم
"گویی من و او در یک خانه بزرگ شدیم. فقط او از در پشتی بیرون رفت و من از در جلویی "


کاپوتی فیلم بسیار سردی است. بازی ها، کادر بندی ها، دیالوگ ها، حتی دوربین در جهت ایجاد فضایی بسیار تخت و تک بعدی از ادم ها و رویداد هاست. علیرغم این فیلم جذابیت و کشش درونی عجیبی دارد که یقه ی بیننده را ول نمی کند. دقیقا نمی توانم بفهمم این جذابیت از کجا می آید. با این که موضوع فیلم مستقیما به جنایت هولناکی می پردازد شاید کارگردان عمدا تمامی پیرایه های ممکن و تکنیک های جذب تماشاگر را که در این نوع فیلم ها عادت به دیدنش را داریم بی رحمانه حذف کرده است. تا چیز دیگری را سوای اینها نشان تماشاگر بدهد. و بسیار هم موفق بوده است. فیلم از نگاه من در این جمله خلاصه می شود: چگونه نوشته ای نویسنده را می بلعد! این شاید ذهن مشغولی تمامی کسانی باشد که حتی اندکی دغدغه نوشتن داشته باشند. در مواردی نوشته به طرز افسار گسیخته ای رشد می کند و از توان و ظرفیت نویسنده بالاتر می رود و روح و روان نویسنده را در اختیار خود می گیرد. کاپوتی نویسنده ای ژورنالیست و کاسبکار است که سوژه ای جذاب را برای کارش می یابد: جنایتی هولناک که در منطقه ای دور افتاده در کانزاس اتفاق افتاده است . همراه دوست نویسنده اش نل هارپرلی به محل وقوق جنایت می رود تا مصالح مقاله اش را جور کند. با متهمان جنایت، پری اسمیت و دیک هیکاک ملاقات می کند و اعتماد انها را جلب می کند تا بتواند به نوشته اش پر و بال بیشتری بدهد. متوجه می شود قضیه می تواند فراتر از یک مقاله چند صفحه ای باشد و شروع می کند به نوشتن کتاب می کند . دقیقا تا اواخر فیلم ما با کاپوتی کاسبکار و بی تفاوتی روبرو هستیم . برای متهمان وکیل گران قیمتی می گیرد تا اعدامشان رابه تعویق بیندازد و کتابش در زمان مناسبی بیرون بیاید . یا به پری اسمیت اطمینان می دهد که نمی خواهد چهره ی انها را در کتاب همچون جنایتکاران بی رحمی نمایش دهد، اما فصل افتتاحیه کتاب را که در سمیناری باز خوانی می کند انچنان فضاسازی کرده است که تمامی شنوندگان را از هولناکی جنایت میخکوب می کند. اما در اواخر فیلم هر چه ملاقاتهایش با پری اسمیت بیشتر می شود و هر چه به زوایای پنهان ماجرا اشنا می شود. اسیر قصه می شود و فاصله اش از سوژه از بین می رود. در انتهای فیلم با ترومن کاپوتی از هم پاشیده ای رو برو هستیم که صحنه ای اعدام قاتلان را نظاره می کند و از اینکه برای انها کاری انجام نداده دچار عذاب است.
فیلم با اعدام محکومین پایان می پذیرد. اما می دانیم " در کمال خونسردی" اخرین کتابی است که ترومن منتشر می کند و دیگر نمی تواند کتاب دیگری بنویسد و سال 1984 در اغوش الکل و اعتیاد از دنیا می رود.